دختران ایرانی نازترین عکسهای ایرانی

عکسهای خفن ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

نازترین عکسهای خارجی

عکس های خارجی

کلیپ عکسهای خفن ایرانی های ایرانی

کلیپهای ایرانی


saharetanha5960

باران سحری

saharetanha5960

http://saharetanha5960.loxblog.com

ashke khoni

من غریبه ی دیروز،آشنای امروز و فراموش شده فردایم.

ashke khoni

در روزهایی که دلم شکسته بود یاد حرف های پدر ژپتو به پینیکیو افتادم که میگفت: "پینوکیو! چوبی بمان،آدم ها سنگی اند دنیایشان قشنگ نیست..." اما این روزها آرامم... آن قدر که از پریدن پرنده ای غافل نشده و در هیچ خیابانی، گم نمی شوم. این روزها آسان تر از یاد می روم، آسان تر فراموشم می کنند...!می دانم،اما شکایتی ندارم...! آرامم گله ای نیست... انتظاری نیست، اشکی نیست... بهانه ای نیست، این روزها تنها آرامم... یک وحشی آرام!

ashke khoni

من غریبه ی دیروز،آشنای امروز و فراموش شده فردایم.

 

من غریبه ی دیروز،آشنای امروز و فراموش شده فردایم.


پس از آشنایی امروز برایت می نویسم تا درجدایی فردا یادم کنی.


 

 

دوباره قلم به دست گرفته ام تا برایت بنویسم.ازدریای دلواپسی های انتظار،ازاینکه درانتهای جاده غربت، درآخرین آشیانه پرستوی مهاجر نشسته ام ونگاهم به قدم هایی است که خواهد آمد.توفرشته ی زمینی که عطرنفست را هیچ گلی ندارد، توواژه عشقی و سخاوت باران ، درظلمات وجودم تو نورخدایی! می خواهم این نورملکوتی تا ابد دروجودم باشد.


 


مسافرصفحه کاغذی رویای من! اینجا دیرگاهی است بغض ترانه ها با صدای قدم های تنهایی شکسته می شود و دلواپسی همانند عطری خوشبو بر سراسروجودم پاشیده می شود.


چشم های من فقط به نم نم باران سلام می کنند مسافر، سهم من و توازاین ایوان های بی فانوس شمردن ثانیه ها برای به تماشا نشستن جشن پرشکوه ستاره -هاست!


 


وقتی آمدی درهای قلبم را به سویت گشودم و همچون کودکی بی ریا وساده با آغوشی باز پذیرایت شدم.توقدم به دنیایم گذاشتی می خواهم همگام با سایه ی تنهایم درخیال بارانی ات قدم بزنم وچتر شکسته ی بغضم را بگشایم.می خواهم شاعرلحظه -های سرخ باشم و غزل غزل گریه کنم.


 


می خواهم درامتداد خاموشی ازتوبگویم،ازتو که طراوت شقایق های باغچه ام خواهی بود.می خواهم گام هایم را محکم ترازقبل بردارم و همچون باد از کوی وبرزن ها بگذرم و به عاشقانه ترین عاشقانه ها برسم.چشمان خیس و گریان من به جاده ای خیس و تاریک دوخته شده است تا از امتداد خاموشی ازراه برسی و دستان سرد و بی پناهم را پناهگاه باشی.


دوست دارم ازتو بنویسم بی آنکه درجستجوی قافیه باشم ، بی آنکه قافیه ها را انتخاب کنم.


می خواهم ساده بنویسم ازتو،ازتوکه پرتوهای روشن امید را دردلم برافروختی.


 


اگرمی گفتی می آمدم .با طرحی از روزهای شکسته و شبهای مه آلود.اگرمی گفتی می آمدم ،پرده را کنارمی زدم و درپس یک بوسه دنیا را به تو می دادم.

 

             یادت درخاطرم ، مهرت دردلم و عشقت در نگاهم  ؛


                                                                                   همیشگی باد ...    

 

+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,;ساعت23:54;توسط باران سحری; | |

صفحه قبل 1 صفحه بعد